• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر طفلان حضرت زینب(جانبازی یادشان ندهی گریه میکنم)

1261
1

 جانبازی یادشان ندهی گریه میکنم
اذن جهادشان ندهی گریه میکنم
اصلا بیا و مصلحت اندیشی هم نکن
آشفته ام بیا و پریشان ترم نکن
اینها برای یاری تو قد کشیده اند
خود را برای کرببلا پروریده اند
سنگ تو را مدام به سینه زدند حسین
اینها برای روز دهم امدند حسین
قول میدهم که اَخم به ابرو نیاورم
قول میدهم که دست به زانو نیاورم
قول میدهم که ناله کنم از درون حسین
قول میدهم زخیمه نیایم برون حسین
دست محبتت ز سر این دو بر ندار
دق میکنم حسین بخدا سربه سر نذار
تا من هنوز دست به مویم نبرده ام
تا من هنوز از سر غصه نمرده ام
مانند قاسمت هم عسل نوش شان نما
لطفی نما حسین و کفن پوشش شان نما
لطفی کن و اجازه بده ای برادرم
لطفی کن و اجازه بده جان مادرم
بگذار تا فدایی راه شما شوند
بگذار تا شهید سر از تن جدا شوند
بگذار تا فدایی راه ولی شوند
بگذار قطعه قطعه شبیه علی شوند
بگذار تا که دایی خودرا صدا زنند
بگذار روی دست شما دست و پا زنند
ای دلخوشی من پسرانم فدای تو
هستی زینبی سر و جانم فدای تو
شاعر:علیرضا خاکساری

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران