• سه شنبه 18 اردیبهشت 03


شعر طفلان حضرت زینب(ساقی ... برادرم ... تو بریز می به جامشان)

987

  ساقی ... برادرم ... تو بریز می به جامشان
ز عشق خویش جرعه بنوشان به کامشان
با این امید به وادی عشقت قدم زدند
شاید فدا شدن بنویسی به نامشان
روزیکه از خدا دو پسر کرده ام طلب
بودم امید تا که بخوانی غلامشان
لقمه زدست زینب تو خورده اند که هست
در راه یار فدایی شدن در مرامشان
حالا که لحظه لحظه ازجان گذشتن است
بی اذن تو نفس زدنم شد حرامشان
آیا شود به گوشه ی چشمی کنی صدور
با نام مادرم تو جواز قیامشان ؟
هرچند دو تن به قدر یکی اکبر تو نیست
این روی من گرویی نزد امامشان
حال پسر تو در بر مادر شنیده ای
راضی مشو شکسته شود احترامشان

 

  • سه شنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران