• یکشنبه 2 دی 03


شعر طفلان حضرت زینب(دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب)

1132

 دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب
 که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب
دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب
 به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب
 دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب
 که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب
 دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب
 به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب
 کنار شاه دشت کربلا برد آن دو مه رو را
 بزیر لب کلامی گفت با شرم وحیا زینب
 برادر گرچه عبدالله زبیماری نشد همره
 اگر رخست ندارد بهر تو گردد فدا زینب
 برای جانسپاری پیش پایت ای گل نرگس
 بیاورده همه داروندار خویش را زینب
 سلیمان تحفه ی ناقابل موری تقبل کن
 اگر خواهی شود ای ذوالکرم حاجت روا زینب
 حسینش گفت: داغ اکبرم بس باشد ای خواهر
 مسوزان بیش از این قلب مرا ای باوفا زینب
 سکوتی کرد و راضی شد به پرپر گشتن گلها
 قسم چون داد آن دور از وطن را بر خدا زینب
 پس از چندی همه دیدند زیر تیغ نامردان
 صدایی میرسد از کودکان مادر بیا زینب
 بیا مادر نما شیر طهورت را حلال ما
 که راضی گشت از جانبازی ما مصطفی  زینب
 حسین فاطمه آورد با خود نعش طفلان را
 ولی بیرون نیامد از میان خیمه ها زینب
شاعر:مجید خضرایی

  • چهارشنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران