قلبم گرفته از دل بی قراریت
هر دم نموده ام آهنگ یاریت
جان را نهاده ام بر جان نثاریت
قربان غربت و چشم بهاریت
هر جا و هر زمان بودم به همرهت
تا توشه گیرم از رخسار چون مه ات
با دست پر نیاز آیم به درگه ات
آورده ام دو گل قربانی رهت
گلهای سرخ من گردد فدای تو
جان های هر دو تن شد رونمای تو
ماندم به خیمه ها در غمسرای تو
تا آنکه ننگرم شرم و حیای تو
- چهارشنبه
- 7
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه