شیب گودال ، به سوی تو دویدن دارد
وه که این بام چه جایی به پریدن دارد
دارم آیینه برایت ز حرم می آرم
تو ز خود بی خبری ، روی تو دیدن دارد
بودم و دیدم . آموختم از عمّه ی خویش
بوسه از گودی حلقوم تو چیدن دارد
عمّه ام موی کشان پشت سرم می آید
نازت از فاصله ی دور کشیدن دارد
نرسیده به برت سرخ شدم همچون سیب
میوه در جمال تو رسیدن دارد
- چهارشنبه
- 7
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه