گلشن توحيد را فصل شهادت مىرسد
لاله آزاد مردى را طراوت مىرسد
اى عموى مهربانم بوى بابا مىدهى
از تماشاى تو كامم را حلاوت مىرسد
غم مخور گر سائل روى تو شد شمشيرها
كودك ايثار با دست سخاوت مىرسد
سنگر اميد را خالى ز جانبازى مبين
اين زمان رزمندهاى از نسل غربت مىرسد
اى طبيبى كه كنون خود مبتلاى نيزهاى
غم مخور مرهم براى زخمهايت مىرسد
ظلمت از هر سو احاطه كرده نورت را بگو
صبر كن اى تيرگى آن ماه طلعت مىرسد
هردم از زخم زبانى مىشود پاره دلت
يا كه از سر نيزه بر جسمت جراحت مىرسد
لالههاى سر زده از خون تو پامال شد
بر گل رخسار تو دست شرارت مىرسد
بعد دستانى كه شد در علقمه از تن جدا
دست تير و نيزه بر جسمت چه راحت مىرسد
مىدهم از دست تاب و سخت بى تابى كنم
چون به تاب گيسويت دست شقاوت مىرسد
ناله وا غربت اهل حرم را گوش كن
ارث سيلى بعد تو ديگر به عترت مىرسد
طفلم اما غيرت محضم مرا با خود ببر
تا نبينم بر حرم دست اسارت مىرسد
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه