• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت قاسم بن الحسن(دستخطی دارد و آسوده حالش کرده است)

1727

 دستخطی دارد و آسوده حالش کرده است
ین همه چشم انتظاری بی مجالش کرده است
تا نقاب از رو بگیرد زاده ی شیر جمل
لشگری را خیره ی ماه جمالش کرده است
در خیال خام آخر می دهد سر را به باد
هر که از غفلت نظر بر سن و سالش کرده است
کیست با این نوجوان قصد هم آوردی کند
لحظه ای کافیست ... خونش را حلالش کرده است!
درس پیکاری که از ماه بنی هاشم گرفت
مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است
چشم تیغ و نیزه حیران قد و بالای اوست
تیر را در چله مست خط و خالش کرده است
هر که را آیینه باشد، سنگ باران می کنند
بی مجالی عاقبت بی برگ و بالش کرده است
استخوان سینه اش با کینه از هم شد جدا
این جدا گشتن مهیای وصالش کرده است
از تمام عضو عضوش می چکد شهد عسل!
دشت را لبریز از خون زلالش کرده است
پیکر این نوجوان همسطح صحرا شد ز بس
رفت و آمد های مرکب پایمالش کرده است
کوه می آید ولی دستی گرفته بر کمر
داغ تو ای ماه چون اکبر هلالش کرده است
شاعر:هادی ملک پور

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:6
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران