شاعر: سید رضا هاشمی سره
گوشوارهی نوحه: « این ماه ِ روی کیست؟گمانم که قاسم است»
**********
این ماهِ روی کیست ؟ گمانم که قاسم است
این عطر و بوی کیست ؟ گمانم که قاسم است
ماه از فلک رسید، گمانم که قاسم است
ناگه ملک رسید ، گمانم قاسم است
شهزادهی نجیب به میدان خوش آمدی
درد مرا طبیب به میدان خوش آمدی
جان عمو شتاب مکن جان به لب شدم
با هر قدم که دور شدی در تعب شدم
میدان به لرزه آمده ای زاده ی حسن
گویا که خشمگین شده شهزاده ی حسن
دارد کفن به تن، زرهش حرزِ زینب است
خورشید گو متاب که قاسم مُعذّب است
شیر خداست با همهی نوجوانیاش
ای جان من فدای چنین جان فشانیاش
از شش جهت مُسَخَّر شمشیر قاسم است
هر شهرگی که در تنِ این قوم ظالم است
طوفان صفت رسیده که پیغمبری کند
میدان رزم را نفسش حیدری کند ...
قاسم قسیم جنت و نار است ، لافتیست
گل با گلاب فرق ندارد ، که مجتبیست
ای من بمیرم آن گلِ پرپر گلاب شد
برخیز یا حسین که روز حساب شد
شهزاده را به جانب اهل حرم ببر
بار گران به دوش بکش ، قدِ خم ببر
این پاره پاره تن گلِ بستان فاطمهست
جان در تنش نمانده ولی جانِ فاطمهست
سخت است پیش چشم عمو دست و پا زدن
تیر و سنان و نیزه ز هر سو جدا زدن
مادر بمیرد از غمِ آن جسمِ چاک چاک
آخر امانت منی ای خفته روی خاک
با صدای کربلایی علیرضا یوسفی
- پنج شنبه
- 14
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 2:23
- نوشته شده توسط
- انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان
- شاعر:
-
سید رضا هاشمی سره
ارسال دیدگاه