می خواستند ملائکه وقف غمت کنند
جایی کنار دست خودم محرمت کنند
از پاکی ات شنیده و حالا قرارشد
اینجا کنار دجله تو را زمزمت کنند
لب تشنه می روی که مرا جان به لب کنی؟
باران شدی که بر سرمان نم نمت کنند؟
از اولش که حرف عسل خوردن تو بود
اصلا قرار بوده تو را در همت کنند
جان عمو نقاب خودت را تکان مده
راضی مشو شبیه خودم پرچمت کنند
نجمه کنار خواهر من گریه می کند
تا اندکی به نیزه تو را محکمت کنند
ارثی که برده ای تو زمادربزرگ خود
باعث شده در اوج جوانی خمت کنند
اصلا قرار بوده تو را پیش چشم من
مثل علیٍ اکبر لیلا کمت کنند
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه