سپرت سينه ي مجروح و زره پيرهنت
اجلت يار و عسل لخته ي خون در دهنت
سيزده سوره ي قرآن عمو با چه گنه
شسته با خون گلويت شده آيات تنت؟
روي هر زخم تو باشد اثر زخم دگر
جاي مرهم که گذارند به زخم بدنت
آب غسلت شده خون و کفنت زخمِ فزون
تو شهيدي، چه نياز است به غسل و کفنت؟
ميزند چاک، گريبان جگر را يوسف
گر ببيند که به خون شسته شده پيرُهنت
جگر سنگ بسوزد ز غمت چون دل من
تو چه کردي که شود سنگ، جواب سخنت؟
قتلگاه تو شده حجله ي دامادي تو
مي چکد خونِ سر از زلف شکن در شکنت
چاک چاک است تنت چون جگر پاک حسن
اي ز سر تا به قدم حُسن ِ حَسن در حَسَنت
من نگه کردم و تو ديده به هم دوختهاي
جگرم سوخت از اين ديده به هم دوختنت
هر دلي شمع صفت سوخته در ماتم تو
چون دل «ميثم» دل سوخته در انجمنت
شاعر:غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه