همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را
به روی اسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را
تو در مبارزه بارز شده جوانمردی!
رها کن آینه با سنگ دیده بوسی را
نبات، طعم عمود است و نقل مزهی سنگ
خدا به خیر کن این مجلس عروسی را
سفیدی وسط سینه بر نمی تابد
هلال قرمز این نعلهای طوسی را
قصور این همه شمشیر قد بلندت کرد
به شوق قصر ببین رقص چاپلوسی را
غریبه راه ندارد به بزم ابن غریب
برو ببند در روضهی خصوصی را
شاعر : میلاد حسنی
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 9:32
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
میلاد حسنی
ارسال دیدگاه