• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت قاسم بن حسن(دست و پايم به هم از پَر زدنت پيچيده)

1328

 دست و پايم به هم از پَر زدنت پيچيده
چه كنم با تو كه اينگونه تنت پيچيده
لااقل كاش به جسمت زره اي ميكردم
استخوانت شده با پيرُهَنَت پيچيده
تو چنان شيشه يِ عطري كه شكسته شده اي
همه جا نافه يِ مُشكِ خُتَنَت پيچيده
گُل ِ من لَحن ِ عمو گفتن ِ تو برگشته
زير ِ مركب شده طرز ِ سُخَنَت پيچيده
اينهمه ريخت و پاشي كه شده با تن ِ تو
گردبادي ست كه در انجمنت پيچيده
اثر ِ موم عسل يا سُمِّ مركب بوده
كه زبانِ تو به دور ِ دهنت پيچيده
به تلافيِ مدينه به تنت پا زده اند
تا كه شد نعره يِ ابن الحسنت پيچيده
ارباً اربا عليِّ اكبر ليلا شده اي
در عبا جمع كنم بسكه تنت پيچيده

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران