همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را
به روی اَسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را
تو در مبارزه بارز شده جوانمردی!
رها کن آینه با سنگ دیده بوسی را
نبات، طعم عمود است و نقل مزه ی سنگ
خدا به خیر کن این مجلس عروسی را
چه مؤمنانه تو پهلو به پیش آوردی
چه کافرانه زد او نیزه ی مجوسی را
سفیدیِ وسطِ سینه بر نمی تابد
هلالِ قرمزِ این نعلهای طوسی را
سپاه تیغ، چه موزون! قد بلندت کرد
به عشقِ قصر ببین رقص چاپلوسی را
غریبه راه ندارد به بزم اِبنِ غریب
برو ببند درِ روضه ی خصوصی را
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه