ای پاکتر ز روح مطهر
وی فوق وهم و دانش و باور
محبوبۀ خدای تعالی
ممدوحۀ وجود پیمبر
آیینۀ محمدیآیین
علامۀ معلمهپرور
هم سینهات بهشت محمد
هم قامتت قیامت حیدر
قرآن کتاب مدح تو بانو
احمد مدیحهخوان تو دختر
هم دختر گرامی احمد
هم مادر شبیری و شبر
بر یازده مسیح تو مریم
بر سیزده سپهر تو محور
آباء و امهات الهی
نازند بر وجود تو مادر
نازد به سجده و به قیامت
وقت نماز خالق اکبر
نازد به تو خدای تعالی
خیزد به پیش پات پیمبر
قدر تو با رسول مساوی
اوج تو با علی است برابر
یک ذره از فروغ تو سلمان
یک قطره در یم تو ابوذر
یک دفتر از ثنای تو قرآن
یک جمله در مدیح تو کوثر
فرزانگی به خاک جبین سا
مردانگی به پات نهد سر
فرش تو را ملایکۀ عرش
جاروب میکشند به شهپر
تا هست و هست دور سر تو
گردد هماره چرخ مدور
گیرد عذاب کل امم را
دیر آیی ار به عرصۀ محشر
حتی بر انبیای الهی
بی تو نجات نیست میسر
دست تو دستیار الهی
شخص تو رکن فاتح خیبر
تو کیستی که از تو محمد
بوسیده دست و سینه مکرر
بیت ولایت از تو مزین
بوی بهشت از تو معطر
سوزد به نار خشم الهی
دستی که زد به بیت تو آذر
دیوار گریه کرد به حالت
وقتی شکست پهلویت از در
دستی که بود حامی مولا
آن را شکست قنفذ کافر
چون گویم از تورم بازو؟!
چون گریم از کبودی پیکر؟!
چشم حسن به دست مغیره
دست تو بود و دامن حیدر
گر حمزه بود زنده، نمیزد
هرگز تو را عدوی ستمگر
یک ضربه بر تنت نرسیده
آمد فرود ضربه دیگر
این بود اجر و مزد رسالت؟
این بود احترام پیمبر؟
در حیرتم که اشک فشانم
بر غنچه یا که بر گل پرپر
میثم صدف شکست بیفشان
بر رخ عقیق در غم گوهر
بنویس آستان ولایت
شد قتلگاه عصمت داور
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
- جمعه
- 9
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:33
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه