ای حسن صورت من وه که چه زیباشده ای
آبروی علی و حضرت زهرا شده ای
لَک آمد به زمین خاک رهت بر دارد
رونق نون و قلم، کوثر و طه شده ای
کوه بشکافت ز گلبانگ انا بنُ الحسنت
مَثَلِ هیبت طوفانی مولا شده ای
پیکرت زیر سم اسب صدا کرد حسن
گوییا هم نفس کوچه و بابا شده ای
ای بلندای قدت روشنی دیده من
چه سرت آمده کین سان به برم تا شده ای
چشم های علوی صولت تو خیره شده
من تماشایی و تو گرم تماشا شده ای
خواستی تا که بگویی پسر من هستی
علی اکبر شده ای ارباً اربا شده ای
قد کشیدی گل مولا گل بابا گل من
بگمانم به برِ مادر ما پا شده ای
شاعر:محمد فراهانی
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه