شکست حرمت نایت، شکست قلب حرم
به زیر بار مصیبت شکسته شد کمرم
کوترم که شکستند بی هوا پر من
گرفت تیر سه پر، مابقی بال و پرم
تو تیرخورده ای و می کِشد تن من تیر
درست تیر سه شعبه نشست بر جگرم
تو را اگر که ببیند رباب می میرد
تو را میان عبا، پشت خیمه ها ببرم
سرم به زیر و سرت را به سینه چسباندم
مراقبم که نیفتد سر از تنت پسرم
دعا بکن که پدر با تو بر زمین نخورد
که نا نمانده در این نیمه جان مختصرم
جلو جلو سر من سهم نیزه می شد کاش
ولی سر تو نمی شد چنین جدا به برم
شاعر:محسن حنیفی
- شنبه
- 10
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه