• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت علی اصغر(تا که بر روی زمین خیمه‌ی سقا افتاد)

4674
6

 تا که بر روی زمین خیمه‌ی سقا افتاد
پدرت از نفس و مادرت از پا افتاد
ناخنت خون شده و چهره‌ی مادر زخمی
آنقدر چنگ زدی تا به رخش جا افتاد
به همه رو زدم اما چه کنم، خندیدند
چشم‌ها تا که به چشم تر بابا افتاد
خواستم بوسه بگیرم ز لبان خشکت
گذر حرمله افسوس به اینجا افتاد
حنجر نازکی انگار ترک خورد و شکست
کودکی بال زد اما ز تقلا افتاد
دست و پا می‌زدی و هلهله‌ها می‌آمد
عرق شرم پدر وقت تماشا افتاد
همه‌ی آرزویم بود زبان باز کنی
ولی انگار که یک فاصله اینجا افتاد
شاعر:حسن لطفی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:4
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران