• دوشنبه 17 اردیبهشت 03


شعر حضرت علی اصغر(چشم هایش هوای باران داشت)

1437

 چشم هایش هوای باران داشت
روی دستان مادرش بی تاب
بی خبر از هجوم تشنگی اش
آسمان بود آفتاب و سراب
صورتش مثل یاس نیلوفر
دست هایی پر از کرامت داشت
از عطش بین حنجرش انگار
کهکشانی پر از جراحت داشت
می شد از حالت نگاهش باز
شوق پرواز کردنش را دید
مثل بُغضی که در گلو مانده
غصه اش را کسی نمی فهمید
روی دستان آسمان می رفت
گریه اش آخرین توانش بود
با همان گریه ها رجز می خواند
غنچه ای از تبار یاس کبود
ناگهان کینه های گرگی پست
 باز در آن میان بهانه گرفت
سینه را پر ز بغض کرد و سپس
حنجر طفل را نشانه گرفت
نالۀ "فرحموا لهذا الطفل"
روی لب های آسمان خشکید
ناگهان بوسه گاه مادر را
تیری از راه آمد و بوسید  
گر چه دیگر رمق نمانده براش
تکیه بر دست های بابا داشت
جزر و مد فرات چشمانش
طعنه بر موج های دریا داشت
موجِ طوفانیِ نگاهش باز
کهکشان را پر از تلاطم کرد
تا که شرمنده اش شود دریا
چند لحظه فقط تبسم کرد
می چکد بر تن زمین انگار
اشک های غریبی مادر
یک طرف باغبانی افسرده
یک طرف غنچه ای شده پرپر
آسمان بود و درد مردی که
ناله می زد چه دل خراش و چه سرد
آخرین یار و یاورش هم رفت
مرد تنهاترین بی همدرد
خواست خاکش کند ولی انگار
آیه های نگاه او جان داشت
خیره در چشم آسمان و هنوز
چشم هایش هوای باران داشت

شاعر:روح الله مردان خانی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 4:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران