• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت علی اکبر(جشن اشک است و روی صحن دلم)

1315

 جشن اشک است و روی صحن دلم
غصه ها می کنند آشوبی
می شود باز در هوای ضریح
آرزوهای من طلاکوبی
دسته دسته فرشته می آید
سمت قبری که در تصوّر من
موج اشک است جاری از چشمم
موج خون جاری از دل پُر من
جام گلدسته و شراب اذان
وقت احیای صد مسیح رسید
اشهد انَّهُ نبی ... دستم
ششمین گوشه ی ضریح رسید
ششمین گوشه : بارگاه شرف
قبر مردی به وسعت یک دشت
حیدری در حرای هیزم کین
می برد رنگ جرأت یک دشت
گوشه ی آخر ضریح حسین!
حضرت لحظه های طوفانم!
یابن ارباب ! کن پذیرایی
چند بیتی که روضه مهمانم:
این علی گفتنت چه دردسری ست
خونشان را به جوش می آری
روی شمشیر می شوی تشییع
(( زیر این تیغ ها کمر داری؟ ))
در رکوعی ز نیزه ای که زدند
سجده ی تیغ ها به سینه ی توست
مسجد حضرت رسول اینجاست
یثرب کربلا مدینه ی توست
ششمین گوشه بارگاه تو نیست
تو مزارت تمام این صحراست
بارگاهت مزار فاطمه است
وارث بی نشانی زهراست
ششمین گوشه! تشنه ام تشنه
یک شتر باده بار کن ساقی
بیم موج است و هول این گرداب
تو به کشتی سوار کن ساقی
 

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران