• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت علی اکبر(آمد آن مهر درخشندۀ احمد مانند)

1441

 آمد آن مهر درخشندۀ احمد مانند
نزد بابا كه كُند رخصتِ میدان فرزند
آمد آن دلبر نازك بدنِ ناز قدم
چه خرامان برود در بَرِ آن سرو بلند
آمد آن تشنۀ، شیرین دهنِ، شیر شكار
تا كشد گردن این قوم دغا را به كمند
ماه شد روبروی حضرت خورشید به خاك
دست بر سینه، همه هستی خود را افكند
مستِ رخسارِ پدر بود پسر، بابا نیز
شرم، مانع شده بود از لب او گیرد قند
می كند پشت سرش دست دعا، اهل حرم
تاق نصرت شده قرآن و به دورش اسپند
داد رخصت پدر و راهی میدانش كرد
می رود جان ز تن خسته ی بابا هر چند
حرز لا حول و لا قوه الا بالله
بست بر جبهه و پیشانی اكبر، سربند
خطبه ای بود نهان در رجز كوتاهش
گوئیا احمد مختار دهد بر همه پند
من علی بن حسین بن علی ام ای قوم!
حامی سبط رسول ازلی ام ای قوم!
یك طرف جنگ نمایان علی اكبر بود
یك طرف دلهره ی اُم و اَب و خواهر بود
یك طرف حیدر صفدر به نظر می آمد
یك طرف كینه ی كرار در آن لشگر بود
یك طرف احمد مختار مگر می جنگد!
یك طرف هجمه ی كفار به پیغمبر بود
نعش ها بود كه بر روی زمین ریخت علی
خاك و خون بود كه بر برگ خزان بستر بود
بعد یك جنگ نمایان كه عطش افزا شد
كامش از خاتم لبریز سلیمان تر بود
نیروی تازه ای از ساقی میخانه گرفت
همچنان دستِ دعا بود كه پشت سر بود
ناگهان تیغ بلندی به قمر زد بوسه
بوسه اش مثل نماز سحر حیدر بود
دیده ی مركبش آندم كه بخون پنهان شد
تازه فهمید كه آنجا وسط لشگر بود
ارباً اربا نشود هر كه نگردد طُعمه
طُعمه ی نیزه و شمشیر عجب مضطر بود
هر كه از راه رسید آمد و یك تیرش زد
زخمی از نیزه و یك ضربه ز شمشیرش زد
دیگر انگار نه تیغ و سپری در كار است
نه ز آئینه ی، احمد اثری در كار است
ریز ریز است بدن زیر ضریح زره اش
آن چنانی كه نه قرص قمری در كار است
آن قدر خرد شده پیكر تمثال نبی
كه نه از خیمه فؤاد و ثمری در كار است
تا صدا زد ابتا، زود اجابت شد، لیك
نه توانی، نه ضیاءِ بصری در كار است
هم چنان باز شكاری سر بالین آمد
پدری كه نه برایش پسری در كار است
ظاهراً با سر زانوست قدم های حسین
آری انگار كه درد كمری در كار است
دستِ گرمی ست سرِ شانه ی آقا، او كیست؟
گوئیا سایه ای از پشت سری در كار است
ای جوانان بشتابید، مرا دریابید
نعشِ پاشیده ی میر‌ِ قَدَری در كار است
لحظه ی هلهله و خنده ی رجّالان شد
خیمه فهمید كه آری خبری در كار است
قال مولا : قَتَل اللهُ قوماً قَتَلوك
یا بُنَیَّ لعن اللهُ بقوماً ذبحوك
شاعر:محمود ژولیده

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 8:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران