ای نور دیدهام به پدر دیده باز كن
كمتر برای این پدر پیر ناز كن
برخیز و با نگاه نشسته میان خون
پیش سپاه كفر مرا سرفراز كن
دستم دراز نیست به سیراب كردنت
تا خون بگیرم از دهنت كام باز كن
با اینكه شد نصیب تو پیروزی بزرگ
داغت عظیم شد ز سكوت احتراز كن
با نغمۀ پیمبری و سوز حیدری
از حربگاه مأذنه بانگ نماز كن
سرو روان، مرو كه سرانجام كار شد
صبری به گام آخرم ای سرو ناز كن
تا میهمان به دیدن مقتل نیامده
برخیز و عمه را قدمی پیشواز كن
شد داغ هلهله ز غم تو كشنده تر
یك حملۀ مجددی ای یكه تاز كن
صبری كه با تو معبر معراج طی شود
با لفظ عشق معنی این رمز و راز كن
شاعر:محمود ژولیده
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه