اي ماه تابان حرم علي اكبرپسرم
غرقه به خون برابرم علي اكبرپسرم
يا ولدي يا ولدي
***
رفتي تووراحت شدي ازداردنياپسرم
من ماندم وداغ تووخنده اعدا پسرم
يا ولدي يا ولدي
***
من كه ندارم رمقي مراكمك كن پسرم
كه دخترفاطمه را به سوي خيمه ببرم
يا ولدي يا ولدي
***
آرام جانم اي پسربرخيزوهمراه پدر
تودخترفاطمه را ازبين نامحرم ببر
يا ولدي يا ولدي
***
داني چرا ازبوسه ات صرف نظركنم علي
ترسم كه پيكرتوراپاشيده تركنم علي
يا ولدي يا ولدي
***
خسته شدم بسكه توراصدا زدم اي پسرم
يكبارهم تولب گشا به من بگواي پدرم
يا ولدي يا ولدي
***
ببين كنارپيكرت من ازنفس فتاده ام
درپيش چشم دشمنان رخ بررخت نهاده ام
يا ولدي يا ولدي
شاعر:حسین میرزایی
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:5
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه