• سه شنبه 15 آبان 03


شعر حضرت عباس(ع)(ای بـرادر غم تـو کل تنم را لـرزاند)

1474
1

ای بـرادر غم تـو کل تنم را لـرزاند
داغت ای یار همه هستی من را سوزاند
میزند موج فرات و همه سیراب شدند
تشنگی هـر دو لب اصغر من را خشکاند
هرکه هرجـا بِرود ردی ز پـا بگذارد
چه شده پشت سرت رد دو دستت میماند
در کنار بدنت دست گرفتـم به کمـر
خنده ی قاتلت عبـاس دلـم را رنجاند
همه جای تن تو پر شده از تیـر عدو
سر پاشیده شدت جانم و بر لب برساند
دخترم در حرمت دست به روی دستش
تا که سالم برسی بهر تو قرآن میخواند
رفتی و گشت حسین بی کس و تنها به میان
ذکر هل من به زبانش ز غریبی میراند
کس نبود تا کند آرام علی اصغر را
حرمله آخر کـار اصغر من را خواباند
 

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران