درد من
اینه چرا هنوز
عشق تو ، نکشته ، نوکرو
عشق من
اینه رو دامنت
بزنم حرفای آخرو
حرفایی
دارم با تو ولی
میدونم خبر داری خودت
میدونی
که چی میخوام بگم
جون بدم میون مرقدت
دلو ندم بتو دیوونه میشم
راهم ندی حرم بی خونه میشم
اگه خودت بخری آبرومو
تو هردو دنیامن رسوا نمیشم
خودم میدونم آقا روم سیاهه
همه نفسهای من پره آهه
میدونم آبرومو میخری چون
ضامن من روضه ی قتله گاهه
تاوقتی ذکر لبهامه اسمت
تا وقتی اشکه چشمامه اسمت
یعنی تو محشر جمعه خیالم
تو ساحلی و دریامه اسمت
میرو علمدار آقام أبالفضل
2
چی میشه
بشه وفای من
چون عابس پر از حیا بشم
چی میشه
مث شهید عشق
من هم واسه تو فدابشم
با عشقه
علی وجودشو
سوزونده شده براش فدا
مصداقه
وفا و غیرته
رو لبهاش همیشه لافتی
دلم میخواد که اویس قرن شم
تو آقا باشی و خاک پا من شم
دلم میخواد بذارم زندگیمو
برای تو شهید بی کفن شم
اسم اباالفضله ورد زبونم
آره من ساکن شهر جنونم
عجیب نباشه یوقتی براتون
اگه بگم اسمشو تو اذونم
آقا رو پرچم میجوشه اسمت
ماه محرم میجوشه اسمت
هرلحظه هر دم میجوشه اسمت
تو هر دو عالم میجوشه اسمت
میرو علمدار آقام أبالفضل
3
شاگرد
مرام و غیرتت
معروفه تو هر عبادتی
از رزم و
وفاو معرفت
مثل تو رو عمه غیرتی
یا قاسم
میشینه رو لبام
بیمارم
اسمش میشه دوام
هرجا کم
بیارم آخرش
میکنه آقام حاجت روام
احلی من العسله روی لبهاش
میجوشه خون حسن توی رگهاش
روضه خونه کوچه و در و دیوار
غیرتش خیلی رفته به باباش
وسط میدون جنگ با اشاره
میکنه ارتش دشمنو پاره
همه میگن که شیره جمل انگار
اومده توی میدون دوباره
اسم حسن رو لبها میجوشه
وقتی لباس رزمو میپوشه
حتی زره نیست اندازش اما
رزمش شبیه عباس عموشه
میرو علمدار آقام أبالفضل
- جمعه
- 29
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 18:2
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
خادم زینب
ارسال دیدگاه