• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت عباس(که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه)

1432

 که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه
و کرده کار جهان را خراب با نیزه
که چشمهای شما را خمار کرد ای مرد
و برده است از این خیمه خواب با نیزه
چقدر پاسخ تلخی است،آب را تشنه
طلب کنی و بگیری جواب با نیزه
و آسمان که زمین آمده است از این غم
نمانده است ببارد عذاب با نیزه
و لحظه لحظه ی محضی است حرمله کرده است
به یک اشاره تو را انتخاب با نیزه
چه مادری،که به فرزند خود چنین فرمود
بنوش جرعه ای از شهد ناب با نیزه
و دختری که به یاد عموی سقایش
کشید دستی و یک مشک آب با نیزه
و داد چشم و سر و دست و مشک آبش را
برای اینکه شود بی حساب با نیزه
شاعر:نادر حسینی

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران