اینکه بر سینه ی خود داغ برادر دارد
نتواند که سر از سینه ی تو بردارد
تیرها با همه قامت به تنت جا شده اند
وای بر من چه قدر پیکر تو پر دارد
میکشی پا به زمین و کمرم می شکنی
کمی آرام که در پای تو مادر دارد
میکشد تیر ز چشمان تو با دست کبود
ولی این تیر چرا هیبت خنجر دارد
ای رشید حرمم بی تو حرم غارت شد
آخر این خیمه ی آتش زده دختر دارد
چه شده با سرت از ضربه ی سنگین عمود
بین ابروی تو سخت است ترک بردارد
- پنج شنبه
- 15
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه