• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت عباس(سلام من برساحت حضرت قمر بنی هاشم)

8307
13

سلام من برساحت حضرت قمر بنی هاشم
می گیره آخر جونمو، غربت قمر بنی هاشم
زآن كه شدم من ساخته با،تربت قمربنی هاشم
تا آخر عمر می كشم ،منت قمربنی هاشم
قمربنی هاشم، قمربنی هاشم
به تو شدم پناهنده ،زشر بدی
می شم آواره اگه یه شب راهم ندی
من ازت دست برنمی دارم بخدا
ام البنین تا به من نگه ولدی
به تو اسیرم نگی نیا كجا برم
بی تو میمیرم ،نگی نیا كجا برم
ازسر سفره تو بخدا،یه عمره كه
 روزی میگیرم نگی نیا كجا برم
فاطمیم فاطمیم قمر بنی هاشمیم
سنگ صبور غصه هامه .گریه هامه قمربنی هاشم
محرم رازه،این دل مبتلا،قمربنی هاشم
قمربنی هاشم، قمربنی هاشم
از كودكی بر در تو زنجیر شدم
تا بخودم اُمدم نمك گیر شدم
كاشكی یه روز مثل پیر غلامت بگم
پیر شدم اما چه خوب جایی شدم
حالا هوای گریه كنات،چیز دیگه است
شور و هوای سینه زنات چیز دیگه است
از همه شبهات خاطره دارم ولی من
شب تاسوعای محرمت چیز دیگه است

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران