مشک بر دوش به دریا آمد
همه کفتند که موسی آمد
نفس آخر ماهیها بود
ناگهان بوی مسیحا آمد
از سر و روی فرات، آهسته
موج می ریخت که سقا آمد
او قسم خورده که سقا باشد
آن زمانی که به دنیا آمد
دست بر زیر سر آب نبرد
علقمه بود که بالا آمد
از کمین گذر نخلستان
با خبر بودکه تنها آمد
کاش آن تیر نمی آمد، حیف
از بد حادثه اما آمد
انکسار از همه جا می بارید
از حرم شاه حرم تا آمد
داشت آماده هجرت می شد
که در این فاصله زهرا آمد
از دل علقمه زیبا می رفت
مثل آن لحظه که زیبا آمد
شاعر:علی اکبر لطیفیان
- شنبه
- 17
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه