این همه نقش ونگار در و دیوار وجود
جلوه ی عشق نگاریست که رخ بر تو گشود
شعر مکنون و پرآوازه ی دیوان ازل
غزلی بود که شاعر به هوای تو سرود
غزلی ناب که از عشق تو هر واژه ی آن
دائما در تب و تاب است و قیام است و قعود
در شگفتم ز نگاری که به دیباچه ی او
هر غزل قافیه هایش ز ازل نام تو بود
او که دل را به کسی داده که دل داده به غیر
او که از روز ازل آدم از او دل بربود
این چه عشقی ست که مهرش همه ی عالم شد
گرچه آدم به دمی لایق این عشق نبود
این همه نقش و نگاری که نگارنده نگاشت
بهر آن بود که گوید به تو اسرار وجود
- یکشنبه
- 18
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه