موی تو را رسول خدا شانه می کند
عطرش میان خانه ي ما خانه می کند
می دانی آن نگاه زلال این صدای گرم
این خانه را چگونه پریخانه می کند؟!
این چادر سفید زمان نماز صبح
یاس مرا شبیه به پروانه می کند!
حس می کنم گرفته دلت گرچه ساکتی
دنیا چه با تو ای گل ریحانه می کند
بانو نگو که "خسته شدم،وقت رفتن است"
فکرش مرا به جان تو دیوانه می کند
فکری به حال خستگی ما نمی کنی
وقتی که قصد رفتن ازین خانه می کنی؟!
*
یاد از تو و کبودی آن شانه می کنم
می میرم آه و موی تو را شانه می کنم
تا عطر تو همیشه بماند درین اطاق
در را به روی هیچ کسی وا نمی کنم!
باید تو را به منزل امنی رساند عزیز
فکری به حال دفن غریبانه می کنم!
*
کو آن صدف که لایق دردانه من است؟
ابریشمی که در خور پروانه من است؟!
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه