راهت نمی افتد به ما انگار یک بار
بر روی چشمانم قدم بگذار یک بار
دیدند خیلی ها تو را، اما نبوده
سهم نگاه من از آن بسیار یک بار
بین بساطم نیست آهی که بگیرد
چشم خریدار تو را ای یار یک بار
یابن الحسن هایم جواب آیا ندارد؟!
پاسخ بده بر این همه تکرار یک بار
این عاصی بر روی خاک افتاده را هم
در زمرۀ دلدادگان بشمار یک بار
نا قابل است اما دعا دارم همیشه
خرج تو گردد جان بی مقدار یک بار
ای کاش می شد که برای ما بگیری
وقت ملاقاتی از آن بیمار یک بار
بد دید از همسایه ها اما نیفتاد
او از لبش "الجار ثُم الدار" یک بار
با دردها می ساخت اما دم نمی زد
از زخم های آتش و مسمار یک بار
شاعر:محمد بیابانی
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:20
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه