• یکشنبه 23 اردیبهشت 03


شعر حضرت زهرا(از همان روز كه پشت درمان مادر ماند)

2349

از همان روز كه پشت درمان مادر ماند
سينه اش زخم شد و پيرهن او تر ماند
از همان روز كه آتش به در خانه زدند
در مان شعله زد و سوخت و خاكستر ماند
از همان روز كه قرآن خدا پرپر شد
ختم قرآن علي ناقص و بي كوثر ماند
از همان روز كه سيلي به رخ ماه زدند
از گل ياس نبي يك گل نيلوفر ماند
از همان روز كه سر درد گرفته مادر.
مثل او دست من و خواهر من بر سر ماند
از همان روز شده آينه ي دق درمان
از همان روز كه چشم پدرم بر در ماند...
از همان روز همه درد دل من اين است:
حسرت ديدن محسن به دل حيدر ماند..
شاعر:محمد هاشم مصطفوی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران