خاتون سلام! گمشده ی شهر خوابها
حرفی بزن که بشکند این اضطرابها
پروانه ی شکسته دل من! بگو چرا؟
آتش زدند بال و پرت را عقابها
با تو چه کرده اند عزیز دل علی
آن گرگهای وحشی پشت نقابها؟
بی بی!کدام خاک صدف شد برای تو؟
تا از دو چشم خسته بریزم گلابها!
مظلومه ی زمان! غم تنهایی تو را
حتی خدا نوشته درون کتابها
من آرزوی یافتن خانه ی تو را
فریاد می زنم درِ گوش شهابها
شاعر:نیره قاسمی
- سه شنبه
- 20
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 4:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه