ای مصحف رخسار تو قرآن محمد
سر تا قدمت روضه رضوان محمد
هم مادر توحیدی و هم دخت نبوت
هم کفو علی هستی و هم جان محمد
سوگند به گل های گلستان ولایت
مانند تو گل نیست به بستان محمد
عطر نفست بوی خداوند تعالی
دُرّ سخنت لؤلؤ و مرجان محمد
حُسن تو کتابُ الله و اوصاف تو توحید
رفتار تو دین، مهر تو ایمان محمد
مهر تو بهشت است، بهشت است، بهشت است
روحی بفداک ای همه ریحان محمد
ای عرش نشینی که همان چادر خاکیت
شد بافته از رشته دامان محمد
فرمود که ای جان محمد به فدایت
ای جان جهان باد به قربان محمد
کی مثل تو؟ ای ملک خدا سفره بذلت!
در قلب محمد شده مهمان محمد
خورشید جمال تو که در پرده نور است
آورده برون سر ز گریبان محمد
ای بر سر عصمت ز ازل چادر خاکیت
ای بوده مسلمان تو، سلمان محمد
شک نیست که با دست خدایی به صف حشر
گیری همه را دست به عنوان محمد
حور و ملک و جنّ و بشر روز قیامت
گردند به دور تو به فرمان محمد
بی شبهه کند میوه مهر تو تناول
هر کس که نشیند به سر خوان محم
تو جان علی جان علی بودی و هستی
با آنکه علی بود علی جان محمد
دنیاست به زیبایی و گستردگی خویش
بی روی دل آرای تو زندان محمد
از اول خلقت به ادب نام تو بردن
پیمان خدا بوده و پیمان محمد
خورشید زند بوسه به خاک قدم تو
ای ماه رخت شمع شبستان محمد
در شأن تو نازل شده از سوی خداوند
هر آیه که نازل شده در شأن محمد
از امر خداوند ثناخوان تو گردید
با آنکه خدا بود ثناخوان محمد
بالله قسم آن شعله که از بیت تو سرزد
افکند شرر بر دل سوزان محمد
کی گفت به صحرا روی و اشک بریزی؟
ای دیدة تو، دیدة گریان محمد
یارب که گمان داشت که در خانه توحید
پامال شود این همه قرآن محمد؟
سیلی زدن و سوختن و سینه شکستن
این بود همه پاسخ احسان محمد
"میثم" چه توان گفت که در مدحت زهرا
مدّاح بود، خالق منّان محمد
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 8:21
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه