• جمعه 31 فروردین 03


شعر حضرت زهرا(س)(چـه نـور بـود که آیینۀ محمّد بود)

2439

 چـه نـور بـود که آیینۀ محمّد بود
و در میان خداوند بود و احمد بود
همینکه حُسن، تجسّم گرفت فاطمه شد
چـرا کـه فاطمـه زیبایــی مجسّم بود
«بهشت» بـود کـه در سایـه‌سار مژگانش
همیشه چشمه‌ای از اشکهای ممتد بود
ستـاره‌ای کـه در آیینـۀ علـی رویید
و جان روشن او از جهـان مجرّد بود
... فرشته مائده آورد و آب و جارو کرد
همیشـه خانـۀ زهـرا چنانکـه بایـد بود
!نشسته نافله‌ خواند، آنچنان که جانِ علی
بـه خانـه بـود و نفهمیـد حـال او بـد بود
چنان شهادت خاموش شمع، وقت سحر
جبین نهـاد بـه سجـاده‌ای که مشهد بود
همان محدّثه تنها فرشته‌ای که به خاک
کتـابِ غـربتِ او هیجــده مجلّـد بود
اگر چـه داشت کلید شفاعت امّت
میان فرصتِ دیوار و در، مردّد بود
ز جانِ قدسیِ زهرا علی مدد می‌خواست
مگـر بـه فاطمـه روح القدس مؤیّد بود؟
زمانِ توبه خدا را قسم به نامش داد
و گر نـه، آدم از اول در امتحان رد بود
همانکه حضرت آدم به توبه آمد و دید
به ساقِ عرشِ خدا، نامِ او مسوّد بود
گلی که عطر گلِ بوسۀ پیمبر داشت
گـلِ محمّــدیِ حضرتِ محمّد بود


 

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران