زهرا و وصف خالق دادارش
زهرا و مدح احمد مختارش
نازد هماره قدر به تقدیرش
ریزد هماره روح ز گفتارش
طوبای راست قامت باغ وحی
گل های گلشن نبوی، بارش
دُرّی که هدیه کرد ز سوی حق
ختم رسل به حیدر کرّارش
طوطی باغ وحی به مدح او
ریزد مسیح از سر منقارش
این است نخل آرزوی احمد
کآمد ثمر ائمه اطهارش
گلبوسه های دم به دم احمد
انداخت گل به مصحف رخسارش
حیدر، جمال حیّ تعالی را
می دید لحظه لحظه به دیدارش
میکال نخله ای به لب جویش
جبریل لاله ایست به گلزارش
ایمان کمال قنبر درگاهش
قرآن زبان فضة دربارش
مأمور احترام، رسول الله
از سوی ذات خالق دادارش
زهرا سجیّه اش همه دم احسان
زهراست لطف و جود و کرم کارش
مسکین کوی فاطمه باید شد
هرکس که هست حاجت بسیارش
کالای هر که دوستی زهراست
بالله قسم خداست خریدارش
هرکس که خصم اوست، خدا خصمش
هرکس که یار اوست، خدا یارش
یک خلقتند سائل درگاهش
یک امّتند بردة بازارش
خاک درش شفاست، عجب نبود
ناز ار کشد مسیح ز بیمارش
قرآن نیازمند به تأویلش
اسلام متکی است به ایثارش
جان بر کف علی نبود باکی
از تازیانه و شرر نارش
زهرا چه کرده بود؟ که از امت
بر جان رسید این همه آزارش
ثابت قدم ستاد که در این راه
آمد فشار از در و دیوارش
با چشم او چه شد؟ که در آن کوچه
روز مدینه گشت، شب تارش
داغی است در میان در و دیوار
رازی است بین سینه و مسمارش
باید ز گوشواره او پرسید
از ضرب دست، قاتل خونخوارش
مهدی کنار تربت پاک اوست
بیش از هزار سال عزادارش
"میثم"! گذشت فاطمه اما دل
خون شد ز بی وفایی، انصارش
- چهارشنبه
- 21
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه