• شنبه 29 اردیبهشت 03


متن روضه خوانی شهادت حضرت زهرا(عمر بن خطاب، نامه ای به معاویه نوشت و گفت:)

4117
1

عمر بن خطاب، نامه ای به معاویه نوشت و گفت:
«... به فاطمه گفتم: اگر علی از خانه بیرون نیاید، هیزم فراوانی به این جا بیاورم، و آتش برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و یا این که علی را برای بیعت به سوی مسجد می کشانم! آن گاه تازیانة ققنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم، و به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه گفتم: خانه را به آتش می کشم!»
گفت: ای دشمن خدا! و ای دشمن رسول خدا و ای دشمن امیر مومنان! و  همان لحظه دو دستش را از در بیرون آورد که مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم، و با تازیانه ام بر دست های او زدم، تا در را رها کند؛ از شدت درد تازیانه، ناله کرد و گریست. گریه و ناله اش آن چنان جانسوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود و از آن جا منصرف شوم و برگردم، اما به یاد کینه علی و حرص او در ریختن خون بزرگان (مشرک) قریش افتادم! و... با پای خودم لگد به در زدم، ولی او همچنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود، وقتی که لگد بر در زدم صدای نالة فاطمه را شیدم که گمان کردم این ناله مدینه را زیر و رو نمود! در آن  حال فاطمه گفت:
«ای پدر جان!  ای رسول خدا! با حبیبه و دختر تو چنین رفتار می شود، آه! ای فضه! بیا و م را دریاب که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد!» دریافتم که فاطمه بر اثر درد شدید مخاض، به دیوار (پشت در) تکیه داده است، در خانه را با شدت فشار دادم، در باز شد، وقتی که وارد خانه شدم، فاطمه با  همان حال، روبروی من ایستاد؛ ولی شدت خشم من، مرا به گونه ای کرده بود که گویی پرده در برابر چشمم افتاده است، چنان سیلی روی روپوش به صورت فاطمه زدم که به زمین افتاد». [1]
  [1 ] - همان، ص 149، بحارالانوار، به نقل از «فاطمه الزهرا بهجه قلب مصطفی»، ص 735.
   منبع: كتاب آتش در حرم

 

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:5
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران