شعر شهادت امام رضا
بیا ای زهر کین کم کم، مداوای جراحت کن
مرا از خون دل خوردن، بیا ای مرگ و راحت کن
هزاران حجله از آهِ، غریبی چیدهام اینجا
چو نیلوفر ز بیتابی، به خود پیچیدهام اینجا
رضا جانم رضا جانم
صبوری کردم از اوّل، اگر خون دلی خوردم
که میراث شهادت را، به اِرث از مادرم بردم
جواد! ای دیدن رویت، امید و آرزوی من
بیا ای یوسف زهرا، تبسّم کن به روی من
رضا جانم رضا جانم
در این غربت که هر ساعت، شود افزون ملال من
گلِ اشکِ جواد آمد، به گلبرگِ جمال من
گل اشک جوادش را، بگیر ای دل به دست امروز
شود کارش دُرست آخر، دل هر کس شکست امروز
رضا جانم رضا جانم
الا ای حجت هشتم، که از جام تو مستم من
ضریح با صفایت را، دخیل گریه بستم من
به عشقت میروم عمری، از این صحرا به آن صحرا
مرا آهو حسابم کن، به جان مادرت زهرا
رضا جانم رضا جانم
جعفر رسول زاده ( آشفته ).
- چهارشنبه
- 13
- بهمن
- 1389
- ساعت
- 16:58
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه