کجائی ای نازنین پسرم پاره شد جگرم ای تقی جانم
به ره مانـده دیدگـان ترم تا رخت نگرم نور چشمانم
ای مراد من ای جواد من
شده روزم تیرهتر ز شبـم مانـده جان به لبم تا تو بازآئی
رَوَد راحت، جان ز پیکر من گر تو در برِ من از حجاز آئی
ای مراد من ای جواد من
به من بسته راه چاره شده پاره پاره شده قلب سوزانم
دو چشمم پر از ستاره شده بـیشماره شده درد پنهانم
ای مراد من ای جواد من
نهادم من رو به روی زمین در کنار همین حجره میمیرم
به دیدارم چون ستاره درآ تا دوبـاره تــرا در بغل گیرم
ای مراد من ای جواد من
تو باشی من نالهها بزنم دست و پا بزنم بی کس و تنها
فرو ریزد روز غربت من در مصیبت مـن اشک دشمنها
ای مراد من ای جواد من
سفـر طـی شـد عـازم سفـرم قسمت پسـرم اشک ماتم شد
خراسان نه بلکه در غم من پُر ز اشک محن چشم عالم شد
ای مراد من ای جواد من
غلامرضا سازگار
- چهارشنبه
- 13
- بهمن
- 1389
- ساعت
- 17:40
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه