• شنبه 3 آذر 03


متن روضه حضرت زهرا(س)(شنیدم آشنای اهل دردی)

3317
6

شنیدم آشنای اهل دردی
شنیدم سائلی را رد نکردی
دل ما سائل دیدار رویت
دلت می آید اما بر نگردی
آقا همون طوریکه ما تو جامعه کبیره میخونیم درباره شما اهل بیت که"سجیتکم الکرم عادتکم الاحسان شما خاندان کرم هستید و عادت شما احسان است" من سائل دیدار روی شما هستم مگه میشه شما اهل بیت به گدای در خونتون اهمیت ندید و اون رو رد کنید ،آقا من سائل دیدار شما هستم و چیزی ندارم لحظه ای دیدار شما فرش راه شما کنیم فقط به قول شاعر ما یک چیز داریم :
در لحظه ی زیارتت ای نازنین
جای قدوم تو را محراب می کنم
چیزی ندارم که کنم فرش راه تو
جز دیده که پر از اشک ناب می کنم
آقا خیلی امید دارم شما رو ببینم هی به خودم امید میدم که ایشالله زنده میمونم تا اینکه اقا رو ببینم
دارم امید ببینم دمی تو را ،با این امید اجل را جواب میکنم ....
امشب شب موذن پیغمبره ،شب بلال حبشیه، روضه ی بلال رو اینطور براتون میگم :
ابن بابویه روایت کرده چون حضرت رسول از دنیا مفارقت کرد و بلال از اذان گفتن امتناع کرد چرا که منبر و محراب رسول خدا غضب شده بود، روزی حضرت فاطمه فرمود یا علی بسیار مایلم که صدای موذن پدرم را بشنوم به نقلی از امیر المومنین حضرت علی علیه السلام ،این خبر را به بلال رساندند، بلال عرض کرد چون خواسته پاره ی تن رسول خداست می پذیرم، بلال بالای ماذنه رفت و شروع کرد به اذان گفتن، همینکه صدای اذان گفتن بلال بلند شد الله اکبر الله اکبر، صدای گریه فاطمه بلند شد، بیاد زمان پدر افتاد آنچنان بیتاب شد که نتوانست از گریه خودداری کند صدای اذان بلال با ذکر اشهد ان لا اله الا الله شنیده شد، صدای ناله ی فاطمه بلند تر شد، اما همینکه بلال موذن پیامبر ذکر اشهد ان محمدا رسول الله را بر زبان جاری کرد اهل خانه دیدند که فاطمه غش کرد، با دیدن این صحنه رفتند به بلال گفتند تا بلال اذان را قطع کند ،بلال اذان را نیمه تمام گذاشت خدمت بانوی دو عالم رسید کم کم حضرت به هوش آمدند و فرمودند: بلال برو اذان را تمام کن، بلال عرض کرد یا سرور بانوان دو عالم بیم آن را دارم که وقتی صدای مرا بشنوی به جانتان آسیبی برد، پس حضرت آن را معاف کردند، اینجا حضرت فاطمه تا اسم باباش پیغمبر رو شنید ،حالش دگرگون شد یا بهتر بگم گفت بابا کجایی که ببینی این اُمت با دخترت بعد از تو چه کردند آخه پیمبر گفته بود فاطمه پاره ی تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده ،اما کجا بود کربلا اون زمانیکه به حسین گفتند وقت اذان ظهره ،علی اکبر اذان گفت: مگه پیغمبر نگفته بود حسین از من و من ز حسینم، کجا بود ببینه این اُمت ستمگر با حسینش چه کردند، اسبها را نعل تازه کردند و بر بدن حسین ....
ای اذان گوی پیمبر آشنای غربت من
با اذان خود نشان ده لحظه های غربت من
ناله ی من ناله ی من در غم هجران باباست
تو اذان گو تو اذان گو که علی تنهای تنهاست
وا غریبا وا غریبا
با شعار لا الهت شور الا الله بیفکن
از فراز منبر حق نقش بتها را بیفکن
دست شیطان گشته بیرون، این چنین از آستین است
روبهی مسند نشین و شیر حق خانه نشین است .
وا غریبا وا غریبا
با اذان تو برارم آهی از اعماق سینه
تاشوند از سوزم آگاه مردم شهر مدینه
تا بدانند فاطمه است این دختر پیغمبر است این
در دفاع از ولایت جان نثار حیدر است این
 

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران