• دوشنبه 17 اردیبهشت 03


متن روضه خوانی حضرت زهرا(خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید)

2986
2

خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید
خوش آن جمعه که بر من زمهدی خبر آید
بگویید و بگردید به دریا و به صحرا
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه شیرین که روی تو ببینم
سر راه تو همچون گدایان بنشینم
ببوسم رهت را، ببینم رخت را
کجایی گل زهرا ،کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی
برد نغمه حمدت به هر آیه دل ما
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
به پای گل نرگس بریزد گل یاس
بخوانید حضورش همه  روضه ی عباس
بگویید بگویید زبی دستی عباس
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه شیرین که در کعبه درآی
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی
شود دیده حجاج همه گرم تماشا
کجایی گل زهرا ،کجایی گل زهرا
همه منتظر هستیم که آیی به مدینه
کنی یاد کنی یاد، زمسمار و زسینه
زسوز تو مدینه ،شود محشر کبری
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر
شود تربت زهرا زدیدار تو پیدا
کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا
آقا جان یا صاحب الزمان امشب  دلم خیلی برای شما تنگ شده، مُدام با خودم زمزمه میکنم، کجایی گل زهرا کجایی گل زهرا کجایی آقا جانم یا بن الحسن نمیدونم کجا منزل گرفتی آقا نمیدونم باید کجا سراغ شما رو بگیرم، از کی باید سراغ شما رو بگیرم  امشب روضه سختیه، روضه روضه ی ریسمان انداختن به گردن امیر المومنینه، اونم امیرالمومنینی که با یک دست در قلعه خیبر رو که چهل مرد جنگی حملش میکردند بلند کرد ،پیغمبر چی به علی گفته بود، توی اون لحظات آخر که هی امیر المومنین چهره اش غضبناک میشد و میگفت بازم باید صبر کنم پیغمبر میگفت علی جان باز هم باید صبر پیشه کنی ،بعد از شکستن پهلوی فاطمه ریسمان به گردن علی انداختن بعد از جنایت بین در و دیوار قنفذ ملعون با همراهانش در حالیکه صدای پاره تن رسول الله بلند بود بدون اجازه به خانه امیر المومنین هجوم بردند ،طوریکه عده زیادی به سر علی ریختند و مانع از این شدند تا امیر المومنین سراغ شمشیر برود ،عده ای به دستور خلیفه دوم شمشیرها را به دست گرفته و به آن حضرت حمله ور شده علی را مظلومانه به صورتیکه ریسمانی بر گردن ایشان انداخته و بنا بر نقلی دستان حضرتش را به هم بسته بودند به طرف مسجد میکشیدند (اسرار آل محمد صفحه228)
اگر اون روز ریسمان به گردن علی نمی انداختند دیگه کسی از دشمنان جرات نمیکرد کربلا ریسمان به گردن زین العابدین بیندازه، یا زهرا، شما اینجا نتونستید تحمل کنید دشمن ریسمان به گردن علی بیندازه دنبال علی دویدی دلا بسوزه به حال زینب، موقعی که دید زمین و آسمان تیره و تار شد انگار زمین لرزه داره میاد رفت خیمه امام سجاد، گفت پسر برادرم بگو چه اتفاقی افتاده ،امام سجاد فرمود عمه جان پرده خیمه رو کنار بزن زینب سلام الله علیها پرده خیمه رو کنار زد، دید سر داداش حسین بر سر نیزه ها
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
************
آتش جهل زمانه                  میکشد از در زبانه
دود فتنه میکشد سر               از در و دیوار خانه
زیر دست و پای دشمن     دست و پا گم کرده زهرا
دست طفلان گشته کوتاه     هم زمادر هم زبابا
وا غریبا وا غریبا
آسمانی ها بدیدند               فاطمه نقش زمین شد
تا رها با تازیانه                    از کفش حبل المتین شد
شعله ی آتش زیک سو           یک طرف سیل تهاجم
مادرو شش ماهه کودک          زیر دست و پای مردم
وا غریبا وا غریبا
در مدینه کار فتنه                        ای خدا بالا گرفته
خیل دشمن تا به مسجد              راه زهرا را گرفته
باغ میسوزد در اتش              باغبان با دست بسته
در حریم آل طه                   حرمت عترت شکسته
وا غریبا وا غریبا
بر سر خوان ولایت                   خوش اَدا حق نمک شد
حق ذی القربی اَدا با              سیلی و غضب فدک شد
بس که دلجویی به گرمی            از مصیبت دیدگان شد
گرمی بزم پیمبر                     داغ زهرای جوان شد
وا غریبا وا غریبا
 

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران