بمیرم که تو بستر افتاده ای/برا رفتن انگار که آماده ای
ازم رو نگیر این شبِ آخری/تویی که فقط همدم حیدری
نداری توونی / دیگه نیمه جونی
نرو از کنارم تو خیلی جوونی
سکوتت رو بشکن/ بزن حرفی با من
عزیزم نمیشه ازت دل بریدن
چه روزای سختی شده/دل نگرون بچه هام
چه شهریِ هر جا میرم بم نمیدن جواب سلام
حیدرو تنها نزار
....
حسن که نگفت از تووکوچه برام/ واسه اینکه بیشتر نشه غصه هام
غمت رو تو دیگه نریز تو دلت/بگو از توی کوچه و قاتلت
بگو که یه نامرد/ تو اون روز پر درد
چطور اومد و چادرت رو لگد کرد
بگو از چش تار/ کبودیِ رخسار
بگو چیشد اون روز/ که خوردی به دیوار
با کینه از من اومدن/ سیلی بروی تو زدن
دیگه نرفت از اون به بعد /یه خواب راحتم حسن
حیدرو تنها نزار
....
نمازات عزیزم نشسته شده/بمیرم که پهلوت شکسته شده
اینا از همون روزِ که پشت در/ تو رفتی که باشی برا من سپر
رسیدن با هیزم/ در خونه مردم
توی اون شلوغی صدای تو شد گم
تا بال و پرت سوخت/ دل دخترت سوخت
تو بودی تو آتیش ولی حیدرت سوخت
زندگیمو بهم زدن /تا که لگد زدن به در
در افتاد و رد شدن از /روی تنت چهل نفر
حیدرو تنها نزار
- سه شنبه
- 29
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 15:38
- نوشته شده توسط
- محمد حسین عزیزی
- شاعر:
-
روح الله پیدایی
ارسال دیدگاه