خانه ای كه جبرئیل بی اجازه وارد نمی شد، خانه ای كه پیغمبر(ص) بر اهل آن سلام می كرد و وارد می شد، عمر در آن خانه را آتش زد. در نیم سوخته به پهلوی فاطمه (س) زدند. زنی كه بچه شش ماهه در شكمش باشد، نمی گذارند ظرف سنگین بردارد. آی بمیرم زهرای ما بین در و دیوار مانده بود. عمر وقتی فهمید فاطمه(س) پشت در است چنان در را فشار داد كه استخوانهای پهلوی فاطمه (س) شكست. میخ در،سینه زهرا(س) را آزرده كرد. علی (ع) آمد. دید زهرا (س) روی زمین افتاده، غش كرده است. صدا زد: فضّه!بیا فاطمه را دریاب!علی (ع) آمد كمربند عمر را گرفت،بلندش كرد و به زمینش زد. نانجیب تو كه فاطمه ام را كشتی. تو كه بچه هایم را بی مادر كردی. هر كس می خواهد علاقه زهرا (س) به علی(ع) را بفهمد از این جمله بفهمد. وقتی فضّه بی بی را به حال اورد، زنی كه استخوانهای پهلویش شكسته، زنی كه میخ در،سینه اش را سوراخ كرده،زنی كه بچه شش ماهه، سقط كرده، باید وقتی به حال می آید ناله كند. بگوید:آخ پهلویم! آخ سینه ام! وای بچه ام! اما همه نوشته اند: وقتی بی بی به حال آمد اول سراغ علی (ع) را گرفت. با همان پهلوی شكسته بلند شد و از خانه بیرون آمد.ای خدا! من عقیده ام این است زهرا(س) وقتی راه می رفت راه می رفت دستهایش را به دیوار می گرفت. آدمی كه پهلویش را شكسته اند نمی تواند راه برود. زنی كه بچه شش ماهه اش، الان سقط شده نمی تواند روی پا بایستد. هر طوری بود خودش را به علی(ع) رساند. دید بند غلاف شمشیر به گردن علی(ع) اندخته اند و دارند او را به طرف مسجد می برند. دامن علی(ع) را گرفت. فرمود: نمی گذارم علی(ع) را با این حال به مسجد ببرید. بگویم یا نه ؟ یك وقت عمر لعنت الله علیه دید زهرا(س) دامن علی (ع) را گرفته، رو كرد به قنفذ، غلامش و صدا زد: قنفذ! زهرا را بزن! امام صادق (ع) می فرمایند: ( سبب وفات مادر ما زهرا (س) ته غلاف شمشیر قنفذ بود. )
اللهم صلّ علی محمدّ و آل محمد، بحقّ الزّهراء یا الله!
- شنبه
- 24
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 8:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه