شب شهادت اُمّ الائمه زهرای اطهر است ، عجب شب جانگدازی برای بچه های علی است ، امشب چراغ عمر فاطمه خاموش می شود ، دیگر مظلومیت علی شروع می شود ، دیگر تنهایی علی آغاز می شود ، سر فاطمه روی زانوی علی ، علی نگاه به چشم گریان فاطمه می کند ، زهرا نگاه به چشم گریان علی می کند ، علی از فاطمه مظلوم تر ، فاطمه از علی مظلوم تر ،( رحمت خدا به این گریه ها ، انشاء الله برویم مدینه برای غربت علی و فاطمه گریه کنیم ،( یاد همه ی شهداء ، امام ، اموات ) . یک دفعه امیر المؤمنین دید زهرا بلند گریه می کند ، فرمود : فاطمه جان
حیات جان ، امید دل علی بود ز تو خجل
که با کبودی بدن ز تازیانه می روی
چهار طفل خون جگر زنند از غمت به سر
تو بر زیارت پدر چه عاشقانه می روی
فاطمه چرا گریه می کنی ، علی باید گریه کند که هنوز داغ پیغمبراز جگر نرفته ، باید داغ دیگر تحمل کند ، عزاداران فاطمه ، عرضه داشتند که یا علی برای خودم گریه نمی کنم برای مظلومی تو گریه می کنم که بعد از من غریب و تنها ، محرمی نداری .
نه تنها داغ پیغمبر مرا کشت نه سیلی نه فشار درد مرا کشت
به جان محسن شش ماهه سوگند غم مظلومی حیدر مرا کشت
- شنبه
- 24
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 8:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه