• یکشنبه 4 آذر 03


شعر حضرت زهرا(س)(ای کرم لحظه لحظه عادت تو)

3583
1

 ای کرم لحظه لحظه عادت تو
افتخار خدا، عبادت تو
روزها یادواره ات هر روز
لحظه ها لحظة ولادت تو
خانه زاد حریم لم یزلی
روح پیغمبر و روان علی
غیر تو کوثر محمد کیست؟
مادر و دختر محمد کیست؟
ذوالفقار علی به وقت سخن
حیدر حیدر محمد کیست؟
تو به فرزانگان هدف دادی
تو به مردانگی شرف دادی
مریم یازده مسیحایی
خاتم الانبیا سراپایی
رکن رکن تمام ارکانی
فاطمه مادر دو زهرایی
گرچه در پردة حجاب استی
آسمان دو آفتاب استی
ذکر سبّوحیان ترانه توست
چشم قدّوسیان به خانه توست
طایر آسمانی توحید!
قلب پیغمبر آشیانه توست
روح بین دو پهلوی پدری
هم علی هستی هم پیامبری
هر کجا ابر رحمتت بارد
لالة وحی سر برون آرد
مصطفی روز حشر بر سر دست
چادر خاکی تو را دارد
محشر آن روز یادواره توست
چشم حیدر به گاهواره توست
راضیه، مرضیه، امینه، بتول
امّ دین، امّ وحی، امّ رسول
طاعت انبیا و صدّیقین
بی ولای تو نیست، نیست قبول
لعل ها بی محبتت سنگند
شافعین بی شفاعتت لنگند
هم تو مام ائمّة نوری
هم خدا را خطاب منشوری
لاله سرخ باغ خرّم وحی
شعله سبز نخلة طوری
واژه ها کوچکند در شانت
کیستی؟ ای خدا ثنا خوانت!
ناقه نور توست، حورْ سرشت
فرش راهش بود جواز بهشت
با نگاهت جحیم روضة گل
بی جوازت بهشت، خانة زشت
کاتب لوح سرنوشت تویی
به محمد قسم بهشت تویی
تو به امر خدا خدایی کن
در صف حشر کبریایی کن
از درون نقاب در محشر
بر خلایق خدا نمایی کن
ای نگاه تو شامل همه کس
یک نگاهت به حشر ما را بس
ای همه هست و بود از هستت
ملک و جنّ و انس پابستت
همه در روز حشر می نگرند
دست عباس را سر دستت
تا حسینت ز جا قیام کند
تن بی سر تو را سلام کند
خُلد آغوش بر تو باز کند
به قد و قامتت نماز کند
تو که آن روز جای خود داری
قنبرت بر بهشت ناز کند
همه مبهوت در جلال تواند
محو زیبایی بلال تواند
گر به دوزخ بیفکنند مرا
عوض اعتراض و چون و چرا
تا که سازم جحیم را خاموش
می برم لحظه لحظه نام تو را
به محمد قسم جهنم را
پر کنم از صدای یا زهرا
همه افلاک را تو قائمه ای
چه بخوانم تو را؟ تو فاطمه ای
اگر امروز مام ساداتی
در صف حشر مادر همه ای
هر چه دوزخ شراره افروزد
نگذاری ذَراره ات سوزد
شیعه در حشر، در جوار شماست
فخرش این بس که دوستدار شماست
غضب و رحمت و بهشت و جحیم
هر چه باشد، در اختیار شماست
ما همه شیعة گنه کاریم
روز محشر تو را، تو را داریم
ای دل عالمی، مدینة تو
آسمان و زمین، سفینة تو
باغ توحید تا ابد سرسبز
از گل سرخ زخم سینة تو
شیعه خون از دو دیده می بارد
داغ آن زخم سینه را دارد
به مزار و به تربتت سوگند
به مدینه، به غربتت سوگند
به سفیدی گیسویت به شباب
به کبودی صورتت سوگند
که تو را یادواره هر دم ماست
عمر با یاد تو محرّم ماست
دود تاریک و بیت نور کجا؟
پای فرعون و کوه طور کجا؟
ای بهشت مدینه! وای به تو!
دست سنگین دیو و حور کجا؟
گلشن وحی و زاغ زشت کجا؟
بار هیزم کجا؟ بهشت کجا؟
قلم شیعه را تقلّب نیست
شرح این ماجرا تعصّب نیست
غاصب حق نفس احمد را
زدن فاطمه تعجّب نیست
راست گفتم قسم به ذات اله
دفن شب، قبر مخفی است گواه
هرچه بر قلب شیعه، چنگ زنند
هر چه دشنام داده، سنگ زنند
هر چه خورشید را بپوشانند
هر چه بر روی ننگ، رنگ زنند
مهر پنهان به خاک گردد کی؟
ننگ با رنگ پاک گردد کی؟
گل همیشه اسیر خار و خس است
روح توحید، کُشته هوس است
چند در این زمینه بحث و جدل
شرح غصب فدک بس است، بس است
دست دخت رسول و ضرب غلاف
سندش هست گر دهید انصاف
به خداوند و ذات یکتایش
به ولای علی به زهرایش
بیشتر از ستارگان گشته
ظلم بر شیعه و به مولایش
نظم "میثم" که در ثنای شماست
قطره ای از هزارها دریاست

 

  • شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران