به پیش پای گرازان که ریخت مروارید؟
الا کــه گنـج خلافت بـه دیو مسپارید!
شما که قیمت خورشید را ندانستید
هــزار سال به نفرین شب سزاوارید
به حال خویش بگریید ای زنان قریش
به حال ما نه، که بر حال خویش رحمآرید
به حق چو پای زدید ای مهاجر و انصار
الا کـه قهر خـدا را قــریب بشمارید
شما که تیغۀ شمشیرهای زنگزده
و نیزههای ترکخورده روز پیکارید
چه زود میرسد آن سالها که میبینم
به زور میدروند آنچه را میکارید.
به فتنه این شتر آبستن است و بعد از ما
به غاصبانِ فروتر ز خود گرفتارید
- دوشنبه
- 26
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:42
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه