بعدتوگشته درپریشانی
آسمانم همیشه بارانی
ای ستون دل علی بی تو
رفته این خانه روبه ویرانی
باغ هجده بهارزندگی ات
چقدرزودشدزمستانی
تورسیدی به ساحلی آرام
من به این لحظه های طوفانی
سوره کوثرم،سرقبرت
کارمن گشته فاتحه خوانی
ای رهایی دهنده ازآتش
دل من راچرابسوزانی؟
این همه می زنم صدات اما
تومرالحظه ای نمی خوانی
سخت سردرگمم بگو چه کنم
بین این کوچه های حیرانی
منم صدهزاردرددلم
توئی ویک مزارپنهانی
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:8
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه