سينه لبريز فراق يار، حتي بيشتر
دل اسير خندهي دلدار، حتي بيشتر
گفت احمد، حسن اگر شخصي شود1
ميشود ار فاطمه سرشار، حتي بيشتر
با خرامان رفتنت آذر به حيدر ميزني
اي براي مرتضي غمخوار، حتي بيشتر
هيچ ميداني کدامين سينه را آتش زدند؟
سينهي گنجينهي اسرار، حتي بيشتر
آري آن گنجينهي اسرار را سوراخ کرد
ضربههاي محکم مسمار، حتي بيشتر
از فشار سينه و ضرب لگدهاي عدو
ناله زد بين در و ديوار، حتي بيشتر
شاعر: عادل
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 6:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه