• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت زهرا(س)(امشب زبان یاوه زنی لال و بی صداست)

2305

امشب زبان یاوه زنی لال و بی صداست
جلُّ و جلال و جلوه و اِجلال باخداست
تمثال نور حق روی دست پیمبراست
زهرا خدانماست ولی مست حیدراست
مست شراب ناب وِلای ابوتراب
بانوی آب و طُرِّه ی طولای آفتاب
آب است و آفتاب و کویری به نام دل
باران و شرح شورغدیریُّ و آب وگِل
خِشت سِرشت ساختنم باقیِّ گِلیست
که بی گمان مَصالحی ازخلقت علیست
بی نام نه!!!  غلامم و بانام حیدرم
عین روایت است که زهراست مادرم
قلبم به عشق مادرسادات می زند
هرشب سری به قبله ی حاجات می زند
بعد از نمازِ یومیِّه هنگام زمزمه ست
سُبُّوح سینه سفره ی تسبیح فاطمه ست
بااین تبرُّکیِّ رسول و بتول عشق
ناقابلم!!!نوای دلم!!! شد قبول عشق
یا فاطرم  به واسطه ی نورفاطمه
داده به درد سینه ی رنجور خاتمه
تسبیح فاطمیُّ و دَم فاطمیِّه چیست؟
دارالشِّفای درد دل شیعه ی علیست
شال عزا درآمد و حالم عوض نشد
شعروشعاروشوروخیالم عوض نشد
حال و هوای شادیُّ و شوق وسرودنیست
خوش باش و فکرکُن بَروُرویی کبودنیست
هیزم کجاست؟؟؟خانه ی مولانسوخت!!!نه
دین را کسی به قیمت دنیافروخت؟!نه
قدِّ کمان برای جوان اینکه ضایعه ست
یاسی لطیف و ضربه برآن؟!اینکه فاجعه ست
تنها دعای مادرما  عهد و ندبه است
تنها دوای کوثرما   عید کعبه است
دنبال مَرهم پر و پهلو و سینه ام
چشم انتظار مُهر تقاص مدینه ام
چشمم به راه آمدنت پیر شد بیا
از زندگی عموحسنت سیرشد بیا
امِّید قلب فاطمه   آقای آسمان
الغوث    العجل     مددی صاحب الزَّمان
شاعر: حسين ايماني
 

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران