پشت در ای گل من برگ و برت مانده به جا
ملک سوخته ام بال و پرت مانده به جا
پر شده شهر از اینکه تو دگر خواهی رفت
روی دیوار گلی ام خبرت مانده به جا
من ندیدم تو که دیدی ، ز نگاهت خواندم
حادثه بین دو چشمان ترت مانده به جا
گریه کم کن که حسین و حسن تو هستند
داغ ششماهه اگر بر جگرت مانده به جا
من از این خس خس هر نیمه شبت فهمیدم
زخم بر سینه ی بر من سپرت مانده به جا
با غلافی زد و بازوی تو از کار افتاد
رد شلاق به دست دگرت مانده به جا
خوب شد دست نبردی تو به گیسو زهرا
حرف نفرین که زدی تو اثرت مانده به جا
شاعر:رضا رسول زاده
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه